۱۳۹۰/۵/۴

شعر آهو

این شعرو تو چادگان یاد گرفتم و تو پیست ماشین شارژی اون جا خوندمش:

آهویی دارم خوشگله
فرار کرده ز دستم

دوریش برایم مشکله
کاش که اونو می بستم

ای خدا چیکار کنم
آهومو پیدا کنم

۱۳۹۰/۴/۱۵

توپ

یه توپ دارم خیلی قشنگ و نازیه
میرم با بچه ها بازی می کنم
بچه ها رو با توپ میزنه بهزاد
همین
هی هی هی

۱۳۸۹/۱۱/۷

کتک یخچالی

زهرا: شادی! وقتی سر یخچال میری چی میخوری؟
شادی: کتک!

۱۳۸۹/۱۰/۲

شنگول و منگول

بهزاد:


یه روز آقاگرگه رفت دم خونه ی شنگول منگول.
بعد زنگ زد آقاگرگه
بعد شنگول تو آیفون گفت کیه
گرگه گفت منم منم مادرتون غذا آوردم براتون
بعد شنگول گفت هه! آیفونمون تصویریه!

۱۳۸۹/۸/۱۲

کیک تولد

9 آبان امسال داداشم شد 9 سالش و براش جشن تولد گرفتند.
من هم چون تولدم نزدیک بود، همون روز برام جشن گرفتند. شد 4 سالم. اینم کیک مشترکمون:



 

۱۳۸۹/۷/۱

امروز اول مهر بود. من همراه بابا و مامان داداشی را بردیم مدرسه و اونجا با هم ساندویچ هم خوردیم

mltan100.blogspot.com

۱۳۸۹/۵/۱۴

ماشین و موتورسیکلتی که گفتم

ماشین و موتوری که تو پیام قبلی گفتم اینا هستن:






mltan100.blogspot.com